بدنبال هر سرکوب مبارزات آزاديخواهانه توسط ارتجاع حاکم٬ و همينطور بعنوان وظايف طبقه اى که اين نظام استثمارگر حافظ منافع آنهاست٬ سخنگويان جريانات راست برای کسب نیرو و بازسازی خويش با افاضات طولانى و خطبه مانندشان سر از سوراخ ها بيرون مى آورند و نظرات و توهمات خود را که کپى رنگ و رو رفته سياستهاى هزار بار شکست خورده است را مانند سم به پيکر جامعه تزريق ميکنند. بسيارى از اين شبه روشنفکران که کوچکترین رابطه ای با جامعه و شرایط مشخص آن ندارند خود را بحر العلوم ميدانند و براى مردم موعظه ميکنند. اينها با هر کسى از جمله اسلام و دولتش ميسازند اما دشمنى ژنتيکى عليه طبقه کارگر و اهدافش دارند.
این قشر جامعه که عمدتاً از عده ای روشنفکر از خود راضی و تعدادی طرد شده ی سیاسی تشکیل شده اند در خط مقدم جبهه ای هستند که توسط مغضوبين حکومتى هدايت ميشوند و هدفى جز سهم بيشتر از سفره استثمار و رنج پرولتاریا ندارند. بخشى از اپوزيسيون ایران که بی صبرانه همچون گرگهایی گرسنه برای بازگشتن به قدرت لحظه شماری می کنند و برای این هدف هر وسیله ای را محترم می شمارند . اينان که تاريخا در قصاوت معروفند و به تجارب طبقه شان در جهان متکى اند٬ امروز دکان اپوزيسيونى "دمکراسى و حقوق بشر" باز کردند. البته از خود جناب بوش تا منتهاليه چپ ملى اسلاميون و کل بورژوازى ايران و همينطور سران رژيم از حقوق بشر حرف ميزنند. اما اين حقوق را٬ حتى با روايت الکن خودشان٬ در اوين و کارخانه و خيابان با خون مردم و روى چوبه دار تعريف ميکنند!
کارگران فريب اين ويترين قلابى و عوامفريبانه را نميخورند. آنها ميدانند که پشت اين شعارهاى توخالى و ژستهاى دالائى مائى چه شعبان بى مخ ها و حزب الله هائى نهفته است. کارگران پيشرو و کمونيستها ميدانند که زير اين پرچم نقشه ای برای نابودی تمامی ارکان جامعه و از هم پاشیدن شیرازه و بنیان آن طراحى شده است. ميپرسيد چرا؟ حمايت از قوم پرستان٬ پشت سياستهاى آمريکا و تروريسم رفتن٬ به اسلام و حکومت نخ دادن٬ روضه مبارزه مسالمت آميز خواندن٬ مردم را از انقلاب و همل مستقيم ترساندن٬ از آخوند و مذهب دفاع کردن و ... اينها پلاتفرم طبقه شما براى رسيدن بقدرت در دنياى امروز و خون طبقه کارگر را توى شيشه کردن است. آيا راهى ديگر داريد؟ آيا جز قومیت و ناسيوناليسم را باد زدن، جز جبهه تعريف کردن با نيروهاى سناريوى سياهى٬ نيروهائى که با پرچم فدراليسم خواب عراق و افغانستان را براى ايران ميبينند٬ و يا پشت حکومت ارتجاع رفتن سياستى داريد؟ اينها سياست اين اپوزيسيون دست راستى است. اپوزيسيونى که از سلطنت طلبان مرتجع تا جمهوری خواهان و انواع ناسيوناليستهاى قوم پرست را دربر دارد. اجراى سياست اينها يعنى تبديل ایران به خرابه ای همچون افغانستان.
کسانیکه از مبارزات مسالمت آمیز و دوری از خشونت دم می زنند و لحظه ای از شيادى سياسى عليه مردم و طبقه کارگر و انقلابيون دست نمی کشند٬ در واقعيت اميد به خونين ترين و خشونت آميزترين سياستها بسته اند و براى رسيدن به آن حاضرند دست به هر کارى بزنند. اين سياستها شايد در ميان هواداران اين طبقه جائى داشته باشد اما در ميان کارگران جائى ندارد. کارگران مقاصد شوم گرگهای ائتلاف اپوزيسيون راست را خوب ميشناسند. ما کمونيستهاى کارگرى و طبقه کارگر نميگذاريم اين سياستها بى پاسخ بماند. جریان های راست هیچ آلترناتیو انسانى براى رهائى مردم و طبقه کارگر ندارند. زیرا در اساس با منافع کارگر و بخش اعظم جامعه در تقابل اند. برای همین در هماهنگی و سازمان دادن طبقه کارگر شکست خوردگان همیشگی هستند.
اگرچه نیروهای آزادیخواه واقعی همیشه چون نيروئى اجتماعى و غير قابل حذف در مقابل نفوذ جریانات راست ایستاده اند اما نباید غلبه چنین جریاناتی در انقلاب 57 و نابودی بسیاری از مبارزان آزادیخواه را از یاد برد. قبرستان خاوران نشانه ای از شقاوت و ماهيت و ظرفيت اين طبقه است. طبقه کارگر ايران ائتلاف حزب توده و جبهه ملی با فاشیستهای اسلامی عليه انقلاب ۵٧ و حمایت های بیوقفه دولتها و رسانه های غربی از شخصیت های این جنبش پوسيده و ارتجاعى را که به سلاخی مبارزان کمونیست و سرکوب اعتراضات و مبارزات کارگران صنعت نفت انجامید را از یاد نبرده است.
آنهائى که تلاش ميکنند اينروزها و براى منافع خودشان نقش مدير مدرسه را براى طبقه کارگر ايفا کنند و کارگران را به ستون پنجم پروژه هاى ضد کارگرى خود تبديل کنند٬ تنها آب در هاون ميکويند. کمونيسم طبقه کارگر چنين اجازه اى را نه امروز و نه در فرداى سرنگونى ارتجاع سرمايه در ايران به آنها نخواهد داد. تکرار سناريوى ۵٧ به شکلى ديگر تنها توهم است. اين را کمونيسم کارگرى تضمين ميکند.